سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ

پس آنگاه که زمان مغرب فرا رسد ،مومنین برخاسته و وضو می گیرند و نماز می گذارند ، در این هنگام است که سخاییل برای مومنان برات چهارم را از خدای می گیرد ، که در آن برات این گونه نوشته شد است که من خداوند جبار کبیر متعال می باشم . ای بندگان من ! و ای کنیزان من ! فرشتگان من با رضایت و خشنودی از نزد شما صعود کرده و بالا آمدند و بر من حق و ثابت است که شما را راضی و خشنود گردانم و آنچه را که تمنا و آرزو می نمائید در روز قیامت به شما ببخشم.

پس هنگامی که زمان عشا می رسد ، مومنین برخاسته ، وضو می گیرند و نمااز می گزارند ، در این هنگام است که سخاییل پنجمین برات را نیز از خدای عزوجل می گیرد که در آن برات نوشته شده است :"همانا من خدایی هستم که جز من خدای دیگری نیست و پروردگاری غیر از من وجود ندارد . ای بندگان من ! و ای کنیزان من ! شما در خانه های خویش ، خود را پاک و طاهر ساختید و به سوی خانه من گام بر داشتید و مشغول ذکر من شده و در ذکر من فرو رفتید و حق مرا شناختید و فرائض و واجبات مرا ادا کرده ، و به جای آوردید ، ای سخاییل ! و ای دیگر ملائک و فرشتگان ! من شما را شاهد و گواه می گیرم که همانا من از اینان راضی و خشنود گردیدم."

سخاییل هر شب بعد از نماز عشا سه بار ندا سر می دهد که :" ای ملائکه خداوند ! همانا خداوند  تبارک و تعالی نمازگزاران موحد را آمرزید !"

برگرفته از کتاب اسرار الصلوة، تالیف عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

 


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 7:28 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

یکدفعه کف اتاق را نگاه کردم .  دیدم کف اتاق پر از خون است . آنژیوکت از دست منوچهر در آمده بود و خونش می ریخت. پرستارداشت دستش را می بست که صدای اذان پیچید توی بیمارستان . منوچهر حالت احترام گرفت . دستش را زد توی خونها که روی تشک ریخته بود و کشید به صورتش . پرسیدم منوچهر جان چکار می کنی ؟ گفت روی خون شهید وضو میگیرم. دو رکعت نماز خوابیده خواند . دستش را انداخت دور گردنم. گفت : مرا ببر غسل شهادت کنم.یک لیوان  آب خواست .لیوان آب را گرفت ، نیت غسل شهادت کردو با دست راستش آب را ریخت روی سرش . جایی از بدنش نمانده بود که خشک باشد . تا نوک انگشتان پاش آب می چکید.....

  


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 7:5 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

ابن عباس روایت کرده است که : پیامبر خدا صلوات الله علیه فرمودند: همانا خداوند تبارک و تعالی فرشته ای بنام سخاییل دارد . این فرشته هنگام فرارسیدن وقت هر نمازی ، از پروردگار جهانیان - جل و جلاله - برات های نمازگزاران را می گیرد . پس آن گاه که مومنین صبح می کنند و بر می خیزند و وضو می گیرند و نماز صبح را به جای می آورند ، سخاییل از خداوند عزوجل براتی برای آنها می گیرد که در آن برات نوشته شده : من خداوند باقی هستم . ای بندگان من و ای کنیزان من ! شما را در حرز و پناه و حفظ خود جای دادم ، شما را در سایه خویش جای دادم . به عزت خویش سوگند می خورم که شما را وا نمی گذارم ، و گناهانتان را بخشیدم تا ظهر.

پس آن گاه که زمان ظهر فرا رسد ، مومنین در این هنگام برخاسته ، وضو می گیرند و نماز می گزارند و باز سخاییل برای آنها برات دوم را از خداوند عزوجل می گیرد ، که در آن نوشته شده است : من خداوند قادر می باشم . ای بندگان من ، و ای کنیزان من ! سیئات شما را به حسنات مبدل کردم ، و گناهانتان را آمرزیدم و با رضایت خویش ، دار جلال را برای شما حلال ساختم .

پس هنگامی که زمان عصر فرا می رسد مومنین برخاسته و وضو می گیرند و نماز عصر را می گزارند در این زمان است که سخاییل از خداوند عزوجل سومین برات را برای آنها می گیرد که در آن نوشته شده : من خداوند جلیل و شکوهمند می باشم که یاد من جلیل و شکوهمند است و سلطنت من عظیم و بزرگ می باشد .ای بندگان من ! و ای کنیزان من ! بدن های شما را بر آتش دوزخ حرام ساختم ، و شما را در خانه های نیکان جای دادم و شر افراد شرور را با رحمت خویش از شما دور کردم.

 

صدای اذان میاد ، باقیه حدیث باشه برای......


[ چهارشنبه 89/2/1 ] [ 1:15 عصر ] [ بیسیم چی ] [ ]

حرف ما حق است ........پای این حق ایستاده ایم.......این را هم معتقدبم که آن وقتی که حق با باطل درگیر و روبه رو شود،اگر اصحاب حق راست بگویند پای حق بایستند، قطعا باطل شکست خواهد خورد.تجربه هم کرده ایم همین جور است. ما در طول این 30 سال تجربه کرده ایم،ایستادیم ،پیش رفتیم.هرجاکه می بینید یک عقب نشینی انجام گرفته است یک ناکامی ای پیش آمده است، به خاطر این است که در استقامت ما سستی پیدا شده بود. هر جا استقامت کردیم،پیش رفتیم. بعد از این هم همینجور خواهد بود.

آقا سید علی 6/11/88


[ چهارشنبه 89/2/1 ] [ 9:50 صبح ] [ ترکش ولگرد ] [ نظرات () ]

    ((تقدیم به جا ماندگان پرواز سیزده پنجاه و نه هواپیمایی آسمان))

 تو روزایی که چشامون کمی کم سو شده بود...

واسه ما ندیده ها عشق، چی؟کجا؟کو؟ شده بود...

 «خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم»*

حافظانه های پرواز پرستو شده بود

 اما ما چشمامونو رو آسمون بسته بودیم

واسه درد دلمون زندگی دارو شده بود
کاشکی باغچه ی دعامون پرِ از لاله می شد

یا نمازمون  پر از گُلای شب بو شده بود
کاش پلنگ دلمون خیره به مهتاب می موند

دلی که در به در چشمای آهو شده بود
------------------

*-فال شهید سید مرتضی آوینی

 

 

 


[ سه شنبه 89/1/31 ] [ 11:42 عصر ] [ م.بازمانده ] [ نظرات () ]

+شیشه عطر رو داده بود به دوستش، گفته بود بزنه به بچه ها که دارن میرن عملیات خوشبو باشند!
+لب اروند ایستاده بود  برای بدرقه بچه ها...
یکی یک بغلشون میکرد و میبوسیدشون... گریه میکردند ...
باد که از سمت آب میاومد میزد به صورتهاشون...
چه بوی خوشی داشت...

+دوستش اومد و گفت: بگیر حاجی این عطرت! هر کار کردم درش باز نشد...


[ شنبه 89/1/28 ] [ 1:1 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

       دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظه ی باران نرسیده است؟و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،بنویسد:که هنوزم که هنوز است ،چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،زمین مرد،زمان بر سر دوشش غم واندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،زمین مرد،زمین مرد.خداوند گواه است ،دلم چشم به راه است،و در حسرت یک پلک نگاه است. ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،برسد کاش صدایم به صدایی...   (برقعی)


[ چهارشنبه 89/1/25 ] [ 2:40 عصر ] [ م.بازمانده ] [ نظرات () ]

313 نفر؟

دوستی سال گذشته میگفت: اگر این ارض پر از آدم هاست

پس چرا یوسف زهرا تنهاست...
حتا 313 نفر هم ...

مهم نیست ایستاده باشی  یا نشسته...  مهم اینه که باشی...  سرباز باشی... امسال حواسمون رو جمع کنیم... امسال حواسمون رو مضاعف جمع کنیم...


[ دوشنبه 89/1/23 ] [ 11:14 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

با این دوری که من از تو احساس میکنم و این فاصله که من با تو ایجاد کرده ام، تو چقدر به من نزدیکی؟
چه مهربان خدایی!
پس ا«چه حجابی میان من و تو گشته است چیست؟

از عرفه ی پسر فاطمه


[ جمعه 88/11/9 ] [ 3:0 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]
انگار گناهانم چه سودی دارد...
وقتی اعضایم به عملی که انجام داده ام، شاهداند؟
دعای عرفه

[ جمعه 88/11/2 ] [ 4:41 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

درباره وبلاگ

میگن وقتی بچه شیشه میشگنه! اگه با مرام باشه میره قلکش رو میشکنه! و میره پیش صاحب شیشه و میگه همه پولم همینه... اونم اگه مثه بچه با مرام باشه... اشک بچه رو پاک میکنه و میگه حالا که خودت رو شکسته منم می بخشمت..... خدایا هم دلمون شکستست... هم قلکمون... اصلن بضاعت ما مزجاته! تازه گم هم شدیم... کسی نیست ما رو پیدا کنه؟! + و اکنون در سال 91 خانوداگی و دوستانه کردیم این وبلاگ رو برای نوشتن از سبک زندگی، یک زندگی به سبک ایرانی اسلامی تجربه ها و حکایت ها و آشپزی ها . .... هر چه به درد یک زندگانی! بکند
آرشیو مطالب


بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 56744