| ||
امشب به بر من است آن مایه ی ناز یا رب تو کلید صبح، در چاه انداز ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب ، با من بیچاره بساز امشب شب مهتابه ، حبیبم رو میخوام حبیبم اگر خوابه ، طبیبم رو میخوام گویی فلانی آمده ، آن یار جانی آمده مست است و هشیارش کنید خواب است و بیدارش کنید آمده حال تو، احوال تو، سیه خال تو، سفید روی، تو ببیند برود [ جمعه 89/3/28 ] [ 12:52 صبح ] [ مخبت ]
[ نظرات () ]
یک تانک افتاده بود دنبالش. معلوم نبود چطوری آن جلو مانده؛ آرپیچیزنها را صدا زدند. [ سه شنبه 89/3/4 ] [ 3:5 عصر ] [ مخبت ]
[ نظرات () ]
اگر نون نفس و تنوین تزویر به یرملون بقین برسد جز ادغام چه باید کرد ؟ اگر حرف دل به حرف دین رسید ، دل باید قلب به دین شود و اگر نامتجانس بودند ، باید حرف دل را حذف کرد ، یا با فک ادغام ، خلوص و ریا را ازهم جدا ساخت. بیائید درست حرف بزنیم و درست عمل کنیم منبع : سلوک قرآنی ، جواد محدثی [ پنج شنبه 89/2/23 ] [ 11:11 عصر ] [ بیسیم چی ]
[ نظرات () ]
وزی مردی خواب عجیبی دید.
دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چکار می کنید ؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم . مرد کمی جلوتر رفت. باز دسته بزرگی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می کنند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته. مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما اینجا چه می کنید و چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر [ سه شنبه 89/2/21 ] [ 11:50 صبح ] [ شهید ]
[ نظرات () ]
روزی مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد:«بهترین شعری را که درباره بردباری سرورده اید، برای من بخوانید!» [ یکشنبه 89/2/19 ] [ 9:18 صبح ] [ ترکش ولگرد ]
[ نظرات () ]
بعضی ها وصل و وقف شان روی حساب نیست . در جای وقف ، حرکت می کنند و آن جا که باید حرکت کنند ، می ایستند . امان از این وقف به حرکت و وصل به سکون ها! ادامه دارد.... [ شنبه 89/2/18 ] [ 11:15 عصر ] [ بیسیم چی ]
[ نظرات () ]
از امام زمان (عج) پرسیده شد فاصله شما تا ما (شیعیان) چقدر است؟
فرمودند به اندازه گناهانتان! [ جمعه 89/2/17 ] [ 12:57 صبح ] [ شهید ]
[ نظرات () ]
ریان بن صلت می گوید: [ سه شنبه 89/2/14 ] [ 9:5 صبح ] [ ترکش ولگرد ]
[ نظرات () ]
پیامبر اعظم اسلام صلوات الله علیه می فرماید : خدای مهربان دارای صد رحمت است ، که یکی از آنها را بین انس و جن و پرنده ها و چرنده ها و خزنده ها تقسیم نموده ، کلیه این عاطفه ها و ترحم ها از آن یک رحمت سرچشمه می گیرند . نود و نه رحمت دیگر را برای روز قیامت گذاشته تا بوسیله آن به بندگانش ترحم نماید. ************************* جوان مثل همیشه ، در خدمت داوود علیه السلام نشسته بود و کتاب زبور را می خواند . از مریدان او شده بود و هر روز همراه داود بود . آن روز عزرائیل هم به دیدن حضرت داود علیه السلام آمده بود . نگاه معنا داری هم به جوان انداخت.حضرت داوود علیه السلام فرمود : مثل اینکه نظر خاصی به دوست ما داری ؟ حضرت عزرائیل فرمود : بلی . هفته دیگر در چنین روزی قرار است جان این جوان گرفته شود . علاقه حضرت داوود علیه السلام به جوان او را متاثر کرد و از او دلجویی نمود . از او پرسید : آیا ازدواج کرده ای ؟ جوان گفت : خیر ، ازدواج نکرده ام . داوود علیه السلام به فکر افتاد همسری برای او پیدا کند . موضوع را با مردی از بنی اسرائیل که فردی با ایمان و با اخلاص بود ، در میان گذاشت و از دخترش برای جوان خواستگاری کرد و دختر را به عقد جوان در آورد . جوان همچنان به خدمت حضرت داوود علیه السلام می رفت و از محضر ایشان استفاده می کرد . روز موعود فرا رسید . داوو علیه السلام از ملک الموت پرسید : چرا طبق وعده ات ، جوان از دنیا نرفت ؟ حضرت عزرائیل فرمود: موعد مرگ جوان رسیده بود ، ولی شما و پدر آن دختر ، با کارتان رحم خداوند را متوجه او کردید. [ دوشنبه 89/2/13 ] [ 9:57 عصر ] [ بیسیم چی ]
[ نظرات () ]
میرسدهر شب صدای گریه از .... زیر سقف و سرپناهی سوخته [ دوشنبه 89/2/13 ] [ 6:38 عصر ] [ م.بازمانده ]
[ نظرات () ]
|
بازدید امروز: 8 بازدید دیروز: 4 کل بازدیدها: 56727 |