سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ

اگر نون نفس و تنوین تزویر به یرملون بقین برسد جز ادغام چه باید کرد ؟ اگر حرف دل به حرف دین رسید ، دل باید قلب به دین شود و اگر نامتجانس بودند ، باید حرف دل را حذف کرد ، یا با فک ادغام ، خلوص و ریا را ازهم جدا ساخت.
عجیب است ! اگر حرکات بعضی ها را اعراب گذاری کنند ، همه کسره می شود!
مصدر بعضی از افعال هم نفس است و همه شکل ها و صیغه های آن به ریشه هوی بر می گردد.اگر مخارج حروف صحیح نباشد ، قرائت ها غلط می شود و نمازها باطل. اگر مصدر اعمال هم حروف عله داشته باشند ، زندگی ها را آفت فرا می گیرد .
مگر تنها کودکان باید در کلاس تجوید طرز ادای صحیح حروف را یاد بگیرند ؟ بزرگان هم لازم است در کلاس تربیت ، عمل صحیح را بیاموزند .

بیائید درست حرف بزنیم و درست عمل کنیم

منبع : سلوک قرآنی ، جواد محدثی


[ پنج شنبه 89/2/23 ] [ 11:11 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

بعضی ها وصل و وقف شان  روی حساب نیست . در جای وقف ، حرکت می کنند و آن جا که باید حرکت کنند ، می ایستند . امان از این وقف به حرکت و وصل به سکون ها!
وقتی از القای دو ساکن ، کسره پدید می آید وای از آنجا که مجموعه ای از انسانهای ساکن ، یک جا جمع شوند.
چرا ما از خودمان جمع سالم نسازیم ؟ چرا بنا را بر فتح نگذاریم ؟ چرا در گروه تواشیح ایمان ، تکخوان وحدت و هم دلی نباشیم ؟ چرا دلهای یکایک ما ، دارالتحفیظ نباشد؟
چشم و گوش و دست و زبان مان هم باید حفاظ قرآن باشد . تنها سلولهای مغز و حافظه کافی نیست . اگر به جای شبی با قرآن ، عمری با قرآن باشیم ، رتبه بالاتری می آوریم . اگر معنویت و صدق را هم به جدول امتیازات خود بیفزائیم ، اگر در زمینه اخلاق هم تمرین کافی داشته باشیم ، اگر از حالات روح و قلبیمان هم به اندازه حنجره و صدایمان مواظبت کنیم ، اگر دلمان  وقف خدا باشد ، مسلما موفق تریم.
داوران الهی و فرشتگان رقیب و عتید ، مامور ثبت و ضبط خطاها و امتیازات ما هستند . جمع بندی امتیازات در ناممه اعمال است و صحرای محشر ، حضور در مرحله نهایی مسابقات بین المللی ایمان و عمل است . آنجا برترین ها انتخاب می شوند و جایزه می گیرند . مقام و عنوان نباید قاری را این همه به این طرف و آن طرف جَر بدهد!.....

ادامه دارد.... 


[ شنبه 89/2/18 ] [ 11:15 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

پیامبر اعظم اسلام صلوات الله علیه می فرماید :

خدای مهربان دارای صد رحمت است ، که یکی از آنها را بین انس و جن و پرنده ها و چرنده ها و خزنده ها تقسیم نموده ، کلیه این عاطفه ها و ترحم ها از آن یک رحمت سرچشمه می گیرند . نود و نه رحمت دیگر را برای روز قیامت گذاشته تا بوسیله آن به بندگانش ترحم نماید.

                                                                                       *************************

جوان مثل همیشه ، در خدمت داوود علیه السلام نشسته بود و کتاب زبور را می خواند . از مریدان او شده بود و هر روز همراه داود بود . آن روز عزرائیل هم به دیدن حضرت داود علیه السلام آمده بود . نگاه معنا داری هم به جوان انداخت.حضرت داوود علیه السلام فرمود : مثل اینکه نظر خاصی به دوست ما داری ؟ حضرت عزرائیل فرمود : بلی . هفته دیگر در چنین روزی قرار است جان این جوان گرفته شود . علاقه حضرت داوود علیه السلام به جوان او را متاثر کرد و از او دلجویی نمود . از او پرسید : آیا ازدواج کرده ای ؟ جوان گفت : خیر ، ازدواج نکرده ام . داوود علیه السلام به فکر افتاد همسری برای او پیدا کند . موضوع را با مردی از بنی اسرائیل که فردی با ایمان و با اخلاص بود ، در میان گذاشت و از دخترش برای جوان خواستگاری کرد و دختر را به عقد جوان در آورد . جوان همچنان به خدمت حضرت داوود علیه السلام می رفت و از محضر ایشان استفاده می کرد . روز موعود فرا رسید . داوو علیه السلام از ملک الموت پرسید : چرا طبق وعده ات ، جوان از دنیا نرفت ؟ حضرت عزرائیل فرمود: موعد مرگ جوان رسیده بود ، ولی شما و پدر آن دختر ، با کارتان رحم خداوند را متوجه او کردید.
از جانب خداوند خطاب رسید که :
ما از شما برای محبت به این جوان سزاوارتریم . لذا به عمرش افزودیم.


[ دوشنبه 89/2/13 ] [ 9:57 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

«تجوید» فقط مخصوص قرائت نیست.فقه؛تجوید عمل است و اخلاق ، صوت و لحن زندگی است و عمر ، سکوی ارائه برنامه هاست.
مگر عمل کم تر از تلاوت و ترتیل است که استاد و مربی لازم نداشته باشد؟چرا تنها در آهنگ و صدا تمرین می کنیم؟
از روزی که حرف زدن ، اصل شد و عمل به حاشیه رفت ، اسم و فعل هم مصلحت دیدند که به حرف تبدیل شونداز آن پس ، کلمات لغت عرب ، عبارت شد از حرف و حرف و حرف!تازه اگر حروف هم صحیح و از مخارج خود ادا می شد ، حرفی نبود و مخاطبین و مستمعین را به اشتباه نمی انداخت.مگر حرفها از کجا بر می آیند ؟
بعضی از حروف  از عمق جان بر می آیند و برخی از نوک زبان و بعضی هم بینابین!مخارج بعضی حروف گوش است و برخی دیگر ، چشم.مصدر برخی اعماال هم عقل است و برخی نفس.در ریشه یابی بعضی از حرفها  به نفس می رسیم و در بعضی به طمع . باید نفس را کشت و دندان های طمع را کند تا حرف ها درست ادا شود.وقتی حرفی غلط ادا شد ، ضایعات و تبعاتش با اعاده قرائت جبران نمی شود . حروف و کلمات و اعنال هم باید ریشه در جان داشته باشد ، نه فقط در زبان. حروف شفوی کجا و حروف قلبی کجا؟
از قدیم گفته اند : چون سخن از دل بر آید ، لاجرم بر دل نشیند. به علاوه ، مگر تجوید نخوانده اید ؟!گاهی بعضی حرفها را باید رقیق ادا کرد ، طبق قاعده ترقیق. تفخیم هم جای خودش را دارد.جزم تنها روی حرف نیست، گاهی هم در عمل است....

ادامه دارد.....


[ یکشنبه 89/2/12 ] [ 12:39 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

غروبی ترین نگاه دلم را روانه مدینه می کنم و پای مزار بی ضریح و عطراگینت زانو می زنم . در غربتت تمام غریبانه های جهان را می سرایم و زمینه ابدی آسمان را به همراهی بغضم می طلبم. تو آن کهکشانی که ادراک خاکی مرا به آفاق بی انتهایت راهی نیست.آنجا که ثنای تو را می گویند .کدامین واژه می تواند برازنده قامت آسمانیت باشد ؟می سوزم و اشک ها سخن می گویند ، می نالم و داغها به تن می رویند ، می گریم و بغضها زدل می جوشند ،  می گریم و دشتها سیه می پوشند.فاطمه جان قرن هاست که تمامی چشمهامان را در غربت شما گریسته ایم.سالهاست عادت داده ایم مژه هایمان را به فانوس اشک. سینه هایمان را به شعله آه ، دلهایمان را به تبسم درد و تن هایمان را به جامه سیاه و امروز تمام غربت مان را در سالروز شهادت شما حس می کنیم....


[ چهارشنبه 89/2/8 ] [ 1:7 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

                                   چقدر آرد نشسته روی دامانت                                  فدای گردش دستاس آسیابانت
                                   از آن زمان که تو را از بهشت آوردند                            نشسته اند ملائک سر خیابانت

                                   همیشه فصل بهاری همیشه سرسبزی                  اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت
                                   ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است                به گریه های کبود بدون پایانت

                                   سر مزار تو حتی مدینه محرم نیست                     خدا برای همین است کرده پنهانت
                                   الا مسافر گندم نخورده دنیا                               چقدر آرد نشسته است روی دامانت

 


[ چهارشنبه 89/2/8 ] [ 12:49 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

 در روایت از امام صادق علیه السلام آمده است که :

 " اگر زائر حسین بداند که با زیارت عارفانه و خالصانه و هدفدار حسین علیه السلام چه نسیم شادمانی بر قلب های مصفای پیامبر و علی و فاطمه و حسن و امامان نور علیهم السلام و شهیدان خاندان پیامبر می وزد و چه ثمره پر ارزشی از دعای آنان به او باز می گردد و چه پاداش پر ارزشی در دنیا و آخرت برای او خواهد بود ، دوست می داشت که نه تنها حسین را زیارت کند ، بلکه همیشه کنار قبر شریف او را زیارت منزل گزیند."

برگرفته از کتاب خصایص الحسینیه ، تالیف علامه آیت الله شیخ جعفر شوشتری


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 8:5 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

سالها آرزو داشتم سرم را بگذارم روی سینه اش ، روی قلبش که آرامش بگیرم ، ولی ترکش ها مانع بود.آن روز هم نگذاشتند ، چون کالبد شکافی شده بود . صورتش را باز کردم . روی چشم و دهانش مهر کربلا گذاشته بودند. گفتم "این رسمش نشد .حالا بعد از این همه وقت با چشم بسته آمده ای ؟ من دلم می خواهد چشم هات را ببینم ."
مهرها افتاد دو طرف صورتش و چشمهاش باز شد . هر چه دلم می خواست باهاش حرف زدم.....

 


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 7:42 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

پس آنگاه که زمان مغرب فرا رسد ،مومنین برخاسته و وضو می گیرند و نماز می گذارند ، در این هنگام است که سخاییل برای مومنان برات چهارم را از خدای می گیرد ، که در آن برات این گونه نوشته شد است که من خداوند جبار کبیر متعال می باشم . ای بندگان من ! و ای کنیزان من ! فرشتگان من با رضایت و خشنودی از نزد شما صعود کرده و بالا آمدند و بر من حق و ثابت است که شما را راضی و خشنود گردانم و آنچه را که تمنا و آرزو می نمائید در روز قیامت به شما ببخشم.

پس هنگامی که زمان عشا می رسد ، مومنین برخاسته ، وضو می گیرند و نمااز می گزارند ، در این هنگام است که سخاییل پنجمین برات را نیز از خدای عزوجل می گیرد که در آن برات نوشته شده است :"همانا من خدایی هستم که جز من خدای دیگری نیست و پروردگاری غیر از من وجود ندارد . ای بندگان من ! و ای کنیزان من ! شما در خانه های خویش ، خود را پاک و طاهر ساختید و به سوی خانه من گام بر داشتید و مشغول ذکر من شده و در ذکر من فرو رفتید و حق مرا شناختید و فرائض و واجبات مرا ادا کرده ، و به جای آوردید ، ای سخاییل ! و ای دیگر ملائک و فرشتگان ! من شما را شاهد و گواه می گیرم که همانا من از اینان راضی و خشنود گردیدم."

سخاییل هر شب بعد از نماز عشا سه بار ندا سر می دهد که :" ای ملائکه خداوند ! همانا خداوند  تبارک و تعالی نمازگزاران موحد را آمرزید !"

برگرفته از کتاب اسرار الصلوة، تالیف عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

 


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 7:28 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]

یکدفعه کف اتاق را نگاه کردم .  دیدم کف اتاق پر از خون است . آنژیوکت از دست منوچهر در آمده بود و خونش می ریخت. پرستارداشت دستش را می بست که صدای اذان پیچید توی بیمارستان . منوچهر حالت احترام گرفت . دستش را زد توی خونها که روی تشک ریخته بود و کشید به صورتش . پرسیدم منوچهر جان چکار می کنی ؟ گفت روی خون شهید وضو میگیرم. دو رکعت نماز خوابیده خواند . دستش را انداخت دور گردنم. گفت : مرا ببر غسل شهادت کنم.یک لیوان  آب خواست .لیوان آب را گرفت ، نیت غسل شهادت کردو با دست راستش آب را ریخت روی سرش . جایی از بدنش نمانده بود که خشک باشد . تا نوک انگشتان پاش آب می چکید.....

  


[ یکشنبه 89/2/5 ] [ 7:5 عصر ] [ بیسیم چی ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>


درباره وبلاگ

میگن وقتی بچه شیشه میشگنه! اگه با مرام باشه میره قلکش رو میشکنه! و میره پیش صاحب شیشه و میگه همه پولم همینه... اونم اگه مثه بچه با مرام باشه... اشک بچه رو پاک میکنه و میگه حالا که خودت رو شکسته منم می بخشمت..... خدایا هم دلمون شکستست... هم قلکمون... اصلن بضاعت ما مزجاته! تازه گم هم شدیم... کسی نیست ما رو پیدا کنه؟! + و اکنون در سال 91 خانوداگی و دوستانه کردیم این وبلاگ رو برای نوشتن از سبک زندگی، یک زندگی به سبک ایرانی اسلامی تجربه ها و حکایت ها و آشپزی ها . .... هر چه به درد یک زندگانی! بکند
آرشیو مطالب


بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 56740